
متن لطیفه
حالا بشنوید از حلقومی که مدتها مرتب میرفت کافه و دوتا بستنی میخرید و میخورد تا اینکه یه روز صاحب بستنی فروشی بهش میگه:
حلقومی جان -جان-چرا به جای دوتا بستنی یه بستنی بزرگ سفارش نمیدی
نمیشه آخه!
چرا؟
آخه من سالها با یه رفیق می اومدیم یکی یه بستنی میخوردیم الان یه ساله که رفیق مرده منم به خانمش قول دادم که هر روز بیام به یاد مرحوم یه بستنی بخورم. یکی برا خودم میخورم یکی هم به یاد اون.
بعله دو سه روز گذشت و دوباره حلقومی اومد کافه ولی این بار برخلاف همیشه فقط یه بستنی سفارش داد
حلقومی جان چرا یه بستنی! مگر رفیق زنده شده؟
نه بابا اون زنده نشده
پس چی؟
خودم آنژین گرفتم دکتر گفت برات بستنی بده فقط دارم جای اون دوستم میخورم